اسمان قلب من ابری است.....
آسمان قلب من ابری است باران می زند
شُرشَرش بر گونه های برگ گلدان می زند
عاشقی که راه پیش و پس برایش بسته است
ساز برمی دارد و در کنج زندان می زند
از دعا دل کنده و از بوسه ها رنجیده است
با تبرزین گُنه از بُن به ایمان می زند
باد وقتی از تو می رنجد به خود می پیچد و
گرد خواهد شد، و می غرد، و طوفان می زند
بهترینِ واژه ها درد است
وقتی عشق نیست
بدترینِ لحظه ها:
وقتی که باران می زند
گیج و منگِ خاطراتِ روزهایِ رفته ام
سیلی ای بر صورتم برفِ زمستان می زند
آخرِ خط تلخ تر از ابتدای قصه است
دست در دستِ غریبه.... تیغ بر جان می زند
صلاح الدین حسین پناهی
نظرات شما عزیزان: